بعضی کارها هستن که هر وقت دلت بخواد میتونی اونها رو تجربه کنی. بهایی که در برابر این تجربه کردن میپردازی آنقدرها نیست که تو رو از انجامش منصرف کنه. اگه اشتباه کنی چیزی رو از دست نمیدی. به قول قدیمی ها از شکست پلی برای پیروزی می سازی. اولین قدم رو بر می داری، تجربه میکنی و یاد میگیری. انجام میدی و موفق میشی. تکرار میکنی و بهتر میشی. بهتر و بهتر...
اما بعضی کارها هم هستند که مجالی برای تجربه اونها نیست. فرصت اشتباهی در کار نیست. نتیجه کار یا خیلی خوبه یا خیلی بد. اگر موفق بشی میتونی بهترین باشی و اگر شکست بخوری... شاید هرگز خودت رو نبخشی! شاید به شجاعت این تجربه، به چشم حماقتی بزرگ نگاه کنی. تنها کاری که میکنی اینه که می نشینی و به یه نقطه خیره میشی. توی ذهنت بارها و بارها اون موقعیت رو تصور می کنی، مثل یه قهرمان دست به کار میشی، با ظرافت کار میکنی و حرف میزنی، دشواریها رو پشت سر میذاری، موفق میشی و پیروزمندانه به حاصل کار نگاه میکنی! و هنوز این تصور به انتها نرسیده که دکمه بازگشت رو میزنی و باز به تماشای شاهکارت می نشینی. انگار که می ترسی تموم بشه! بعضی وقتها انگار که قهرمان قصه رو نمی شناسی بهش آفرین میگی و اعتماد به نفسش رو ستایش میکنی. نگاه آدمهای اطرافش رو زیر نظر می گیری که چطور او رو تحسین میکنن. به خودت میگی... کاش من به جای او بودم!
مدتهاست که فکرم به یک نقطه خیره میشه. قلبم منتظر اولین قدمه اما همیشه ترسی غریب هست که میگه... نکنه آخرین قدم باشه!؟
اما بعضی کارها هم هستند که مجالی برای تجربه اونها نیست. فرصت اشتباهی در کار نیست. نتیجه کار یا خیلی خوبه یا خیلی بد. اگر موفق بشی میتونی بهترین باشی و اگر شکست بخوری... شاید هرگز خودت رو نبخشی! شاید به شجاعت این تجربه، به چشم حماقتی بزرگ نگاه کنی. تنها کاری که میکنی اینه که می نشینی و به یه نقطه خیره میشی. توی ذهنت بارها و بارها اون موقعیت رو تصور می کنی، مثل یه قهرمان دست به کار میشی، با ظرافت کار میکنی و حرف میزنی، دشواریها رو پشت سر میذاری، موفق میشی و پیروزمندانه به حاصل کار نگاه میکنی! و هنوز این تصور به انتها نرسیده که دکمه بازگشت رو میزنی و باز به تماشای شاهکارت می نشینی. انگار که می ترسی تموم بشه! بعضی وقتها انگار که قهرمان قصه رو نمی شناسی بهش آفرین میگی و اعتماد به نفسش رو ستایش میکنی. نگاه آدمهای اطرافش رو زیر نظر می گیری که چطور او رو تحسین میکنن. به خودت میگی... کاش من به جای او بودم!
مدتهاست که فکرم به یک نقطه خیره میشه. قلبم منتظر اولین قدمه اما همیشه ترسی غریب هست که میگه... نکنه آخرین قدم باشه!؟
علی اصغر ::: شنبه 86/3/26::: ساعت 9:30 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 48
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :183465
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :183465
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
علی اصغر
آنقدر درد درون را در دل خود ریختم تا که خود با درد هستی سوز خود آمیختم کوچیک همه ب ی ق ر ا ر
آنقدر درد درون را در دل خود ریختم تا که خود با درد هستی سوز خود آمیختم کوچیک همه ب ی ق ر ا ر
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لینک دوستان<<
>>لوگوی دوستان<<
>>موسیقی وبلاگ<<
>>آرشیو شده ها<<
دانلود نرم افزارها
برنامه های موبایل
زنگ های موبایل
تم های موبایل
کلیپ های موبایل
معرفی گوشی
ترفند های ویندوز/موبایل
اس ام اس ها ی عاشقانه(1)
اس ام اس ها ی عاشقانه(2)
راز و نیاز
عاشقانه
تیتراژ های تلویزیونی
کتابهای الکترونیکی
اس ام اس روز
مطالب پزشکی
روانشناسی
جوک/لطیفه
پاییز 1386
تابستان 1386
برنامه های موبایل
زنگ های موبایل
تم های موبایل
کلیپ های موبایل
معرفی گوشی
ترفند های ویندوز/موبایل
اس ام اس ها ی عاشقانه(1)
اس ام اس ها ی عاشقانه(2)
راز و نیاز
عاشقانه
تیتراژ های تلویزیونی
کتابهای الکترونیکی
اس ام اس روز
مطالب پزشکی
روانشناسی
جوک/لطیفه
پاییز 1386
تابستان 1386
>>جستجو در وبلاگ<<
جستجو:
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<