سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه تنها با افراد بی عیب برادری کند، دوستانش اندک شوند . [امام صادق علیه السلام]
لطیفه های از آب گذشته!!!! - قلب بیقرار
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • ها، ها، ها ...
     
    تکرار تاریخ
    پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟»
    پدر: «بله پسرم!»
    پسر: «باز هم یادتان هست که همیشه می گویید تاریخ تکرار می شود؟»
    پدر:« بله پسرم!»
    پسر: «خب، امروز بار دیگر تاریخ تکرار شد.»
    آموزش
    از مردی پرسیدند: «کباب را چطور می پزند؟»
    مرد جواب داد:« از آشپزی سررشته ندارم. آن را درست کنید، خوردنش را به شما یاد می دهم.»
    وای ...!
    مشتری: « این کت چند است؟»
    فروشنده:« ۱۰ هزار تومان.»
    مشتری: « وای! اون یکی چی؟»
    فروشنده: « دو تا وای!»
    آرزوی سلامتی
    روزی شخصی به عیادت دوستش رفت و حال او را پرسید.
    او گفت: «تبم قطع شده ولی گردنم خیلی درد می کند.»
    شخص عیادت کننده با خونسردی گفت:« امیدواریم آن هم قطع شود.»
    اسفناج
    یک روز مادری به فرزندش گفت: «دخترم! اسفناج بخور که خیلی خاصیت دارد. آخر اسفناج آهن دارد.»
    دختر او جواب داد:« مادر جان! تازه آب خورده ام، نکند زنگ بزند!»
     
    نسخه دکتر
    بیمار:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!»
    دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟»
    بیمار: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»



    علی اصغر ::: چهارشنبه 86/8/2::: ساعت 10:43 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 117
    بازدید دیروز: 4
    کل بازدید :183534

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    لطیفه های از آب گذشته!!!! - قلب بیقرار
    علی اصغر
    آنقدر درد درون را در دل خود ریختم تا که خود با درد هستی سوز خود آمیختم کوچیک همه ب ی ق ر ا ر

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    لطیفه های از آب گذشته!!!! - قلب بیقرار

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<