سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است : خداى سبحان فرماید « تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید ، و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید . » و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوى زهد گرفته است . [نهج البلاغه]
لطیفه های از آب گذشته!!! جدید! جدید! - قلب بیقرار
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • سلام ببخشید مدتی نبودم. خب درس و مشق و اینا باعث میشه که نرسیم زود به زود به روز شیم.  شرمنده‍، خداحافظ
     ها، ها، ها ...!
    غافلگیری
    از شخصی می پرسند «چرا قرص هایت را سر وقت نمی خوری؟»
    پاسخ می دهد: «می خواهم میکروب ها را غافلگیر کنم.»
    اشتباه
    شخصی میخی را برعکس به دیوار می زد. دوستش از راه رسید و گفت: «تو اشتباه می کنی، این میخ برای دیوار روبه روست.»
    دنیای گنجشکی
    یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد!»
    موهای سفید
    پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصبانی می کنی، یکی از موهایم سفید می شود.»
    پسر:« حالا فهمیدم که چرا پدر بزرگ همه موهایش سفید است.»
     طرفداری
    دو شکارچی با هم صحبت می کردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟»
    دومی: «با تفنگ شکارش می کنم.»
    اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟»
    دومی:« می روم بالای درخت.»
    اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟»
    دومی: «خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.»
    اولی: «اگر صخره نبود، چه؟»
    دومی:« توی گودالی دراز می کشم.»
    اولی: «اگر گودال هم نبود؟»
    در این موقع، شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش!  بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟!
     پشیمانی
    شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ۹ دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ۱۰ دینار بدهد که عدد تمام باشد. در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ۹ دینار را بده، قبول دارم.»
     
     


    علی اصغر ::: چهارشنبه 86/8/2::: ساعت 10:42 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 7
    بازدید دیروز: 51
    کل بازدید :181838

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    لطیفه های از آب گذشته!!!        جدید!   جدید! - قلب بیقرار
    علی اصغر
    آنقدر درد درون را در دل خود ریختم تا که خود با درد هستی سوز خود آمیختم کوچیک همه ب ی ق ر ا ر

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    لطیفه های از آب گذشته!!!        جدید!   جدید! - قلب بیقرار

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<