ج) وقتی از انتخاب کردن طفره می رویم چه بهانه هایی می آوریم
1 – دیگران مقصرند:
وقتی تلاش لازم و برنامه صحیح نداریم ، ناگزیر انتخابهایی گریبانگیرمان می شود که ما را راضی نمی کند. حالا دیگران را مسبب وضع می دانیم. یا پدر و مادرمان سخت گیر بوده اند؛ یا همسرمان بد اخلاقی کرده ؛ یا دوستانمان ناباب بودند یا فرزند ناخلف داشته ایم؛ یا آزمون و مصاحبه مشکل بوده، یا کارفرما با تبعیض و ظلم با ما رفتار کرده است؛ یا افرد سود جو تقلب کرده و سر ما کلاه گذاشته اند؛ یا دولت بی عدالتی را گسترش داده است؛ به نظر این دسته از افراد همه دست به دست هم داده اند تا آنها را شکست دهند. (یعنی اینکه فقط من که زحمتی برای انتخاب صحیح و درست نکشیده ام ، بی تقصیرم!!!)
2 – زمین و زمان مقصرند:
وقتی فعالیت های لازم و مشاوره های ضروری برای انتخابهایمان نداشته ایم. نتایج و مسئولیت های انتخابمان را به همه اشیاء نسبت می دهیم. ترافیک بود، سر قرار نرسیدم! زمانه بد شده و همه بدبختند! فرهنگ ما ، بد فرهنگی هست! کشورما اینطوره! قانون ما خرابه!
3 – شانس من بد هست(بدشانسی)
بعضی هم متوجه می شوند ، مشکل خودشان هستند، ولی اگر اشاره کنند که کم زحمت کشیده اند ، بی برنامه بوده اند و ...، مجبور می شوند که خود را اصلاح کنند، پس بهتر است تقصیر را گردن شانس بیندازند تا خود را رها کرده و لذت های آنی را کسب کنند. « خرِ ما از کرّگی دم نداشت» ، « دریا هم به ما میرسه خشک میشه»
4 – هیچ فایده ای نداره:
این افراد مانند درمانده ای هستند که برای انتخاب بعدی خود نیز، همان نسخه بی فایده قبلی را اجرا می کنند. اینها با سیاه نمایی افراطی و بی نتیجه خواندن هر تلاشی ، به همه می گویند که قصد ندارند در آینده مسیر خود را عوض کنند، از قبل می گویند که تصمیم زحمت و پرداخت هزینه ندارند. نمی خواهند که برای عوض شدن اوضاع زحمتی بکشند. اینها چون کودکی دست خود را در آتش می کنند و دست خود را می سوزانند و گریه می کنند لیکن دوباره همان کار را تکرار می کنند ولی نمی خواهند که روش خود را تغییر دهند. اینها « انسان بدبخت» را به جای «انسان زحمت کش یا آرامش
انسان» انتخاب کرده اند.
خلاصه:
هر یک از بهانه های بالا، برای صاحبش احساس بدبختی ، بیچارگی ، مستاصل بودن ، نگرانی، اضطراب، رنج ، غم ، غصه، اشک و گریه، افسرده بودن، بی تفاوتی، ناامیدی، احساس گناه، حسادت، خیالبافی و ...، می آورد. لذا قبل از اینکه مجبور باشیم به خاطر فرار از انتخاب، دچار بهانه تراشی و مشکلات ناشی از آن شویم بیاییم برای انتخابهایمان برنامه ریزی کنیم. مشورت کنیم و شروع به تکاپو و فعالیت نمائیم.
علی اصغر ::: شنبه 86/8/5::: ساعت 7:2 صبح
1 - اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود ، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. ( تنبلی و بی مسئولیتی)
2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
3 – اگر در زندگی ، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری ، احساسی و رفتاری ندارید.( عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
4 – اگر تصور می کنید ؛ افکار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید. (خطای شناختی)
5 – اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید. (خطای شناختی)
6 – اگر در پی کسب لذت و علائق خود ، کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد. (اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری)
7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار ، احساس و رفتار دیگران نیستید. (واکنش دفاعی و خود میان بینی)
8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید. (عدم خودآگاهی)
9 – اگر تا کنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتار های شما ایجاد نشده است. (عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
10 – اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده ( خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد. (مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
11 – اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید( حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب ، خشک و غیر قابل انعطاف هستید. (عدم انعطاف پذیری لازم)
12 – اگر قادر به درک احساسات ، رفتار و افکار خانواده ، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید. (عدم اگاهی اجتماعی)
13 – اگر بیشتر به جای گوش کردن ، صحبت می کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید ، سعی دارید که دیگران شما را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)
14 – اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفاً ، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید. (خود یا اگو ضعیف ، هوش هیجانی پائین)
15 – اگر برای رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می دهید.( رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)
16 – اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست. (پاسخ اجتنابی به رویدادها)
17- اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی ( کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید. (اختلال شخصیت)
18 – اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین ، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.( خطای شناختی ، عدم کنترل احساس ، هوش هیجانی ضعیف)
19 – اگر بدون اینکه خود را دقیقاً ارزیابی کنید و بشناسید ،دنبال همسر مناسب می گردید. (عدم شناخت خود)
20 – اگر وضعیت فعلی اتان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت ، اقدام به ازدواج می کنید. (مشکل در شیوه حل مسئله)
علی اصغر ::: شنبه 86/8/5::: ساعت 7:2 صبح
الف) هر انتخابی هزینه هایی دارد که انسان ناگزیر به پرداخت آنهاست.
اگر نخواهیم که هزینه های متناسب با انتخاب خود را بپردازیم ، بناچار مستاصل و درمانده می شویم و یا اینکه می بایست با انتخابی که دیگران برایمان می کنند، بسازیم.
فرض کنید شما نیاز به انتخاب شغل دارید. مثلاً دوست دارید یک متخصص یا یک تاجر شوید. پس باید دست به انتخاب بزنید ؛ ولی خیلی زود متوجه خواهید شد که هر انتخابی زمینه و هزینه های خاص خودش را دارد. برای متخصص شدن نیاز به سالها زمان ، سخت کوشی ، آموزش، مطالعه و تجربه هست. این هزینه آنقدر سنگین است که بسیاری از افراد، از زیر آن شانه خالی می کنند. اگرچه در اطراف خود همه نوع شغلی می بینیم، اما افراد متخصص و حرفه ای کمتر هستند و مشتریان و خواهان بسیاری نیز دارند.
اگر بخواهید تاجر شوید ، علاوه بر آموزش و مشاوره با افراد خبره ، نیاز است که با برنامه ریزی ، تحمل اشتراک با دیگران و طی زمان طولانی ، کسب سرمایه کنید و با زحمت بسیار اعتبار به دست آورید. همه اینها هزینه هایی هست که برای انتخاب خود می پردازیم.
اگر هزینه لازم جهت انتخاب خود را نپردازیم، نمی توانیم به انتخاب مطلوب خود دست پیدا کنیم.
هر ساله صدها هزار نفر ، بصورت نیم بند، نصف و نیمه و سرسری ، برای کنکور درس می خوانند. آنها یا به درستی از میزان زحمت لازم برای قبولی ( انتخاب تحصیل در دانشگاه) آگاه نیستند و یا اینکه می دانند، ولی زحمت پرداخت هزینه مورد نیاز ( زحمت مشاوره تحصیلی، برنامه ریزی ، سخت کوشی و مطالعه) را به خود نمی دهند. تمام این افراد برای موفق نشدن خود دلایلی می تراشند که هیچ سودی به حال آنها ندارد و نتیجه قطعی اینست که آنها به انتخاب خود دست نمی یابند.
دانش آموزانی که برای تمام روزهای سال برنامه داشته و زیر نظر مشاوران، اوقات فراغت خود را تبدیل به اوقات مطالعه و سخت کوشی می کنند از میزان هزینه انتخابهایشان آگاهند و می دانند ادامه تحصیل ، دانشگاه و پیدا کردن شغل دلخواه را، به رایگان به کسی نمی دهند.
پس افرادی که پس از برنامه ریزی و زحمت کشیدن ، انتخاب درستی نیز انجام می دهند به آرامش دست می یابند. یعنی آرامش انسان در پی برنامه ای دقیق، زحمتی مستمر و مداوم ، مشاورانی همدرد و دلسوز که منجر به انتخاب سنجیده می شود ، حاصل می گردد.
نتیجه: هر انتخابی مانند: انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب دوست ، انتخاب مسیر ، انتخاب هدف ، انتخاب شیوه زندگی ، انتخاب مذهب، انتخاب رشته تحصیلی ، انتخاب محل زندگی، انتخاب روش برخورد با دیگران، و هزاران هزار انتخاب دیگر، همه و همه، نیازمند صرف هزینه های خاص خود (ایجاد بستر و زمینه لازم، برنامه ریزی ، مشاوره با متخصص، سخت کوشی، استمرار ، زمانبندی و ... ) هستند . تا در پی چنین انتخابی آرامش انسان تامین گردد.
یادداشت مرتبط: انتخاب و آرامش انسان ?
دوستان عزیز بزودی یک خبر جدید براتون دارم. ( نه بابا در مورد انرژی هسته ای نیست ، ...)
اندکی صبر ....
علی اصغر ::: شنبه 86/8/5::: ساعت 7:2 صبح
ب) هر انتخابی عواقبی دارد که انسان باید مسئولیت انتخاب خود را پذیرا باشد
اگر شما زحمت زیادی برای انتخاب صحیح بکشید، مسئولیت عواقب انتخاب خود را نیز می پذیرید. وقتی موفق می شوید از اینکه بگوئید« من موفق کسب کردم» خوشحال می شوید ؛ یعنی خود را صاحب اختیار و متعهد به انتخابی خود می دانید ، ولی اگر زحمتی نکشید ، انتخابهایتان محدود شده و تن به انتخابی می دهید که حاضر نیستید خود را مسئول آن بدانید . از همین جا بحث مسئولیت پذیری آدمها شروع می شود.
آرامش انسان از پذیرش مسئولیتی حاصل می شود که آن هم به نوبه خود در پی انتخاب صحیح و زحمت ها و هزینه های قبل از آن به وجود آمده است.
? - پس سخت کوشی و پرداخت هزینه های لازم
? - انتخاب صحیح
? - پذیرش مسئولیت
?- آرامش انسان
بطور خلاصه:
سخت کوشی و پرداخت هزینه های لازم ، منجر به انتخاب صحیح و انتخاب صحیح نیز موجب پذیرش مسئولیت می شود و در نهایت آرامش انسان به جهت احساس آزادی به وجود می آید.
علی اصغر ::: شنبه 86/8/5::: ساعت 7:2 صبح
افزایش استرس شغلی، خطر ابتلا به افسردگی را در کارمندان تشدید میکند
مطالعه بر روی گروهی از کارمندان و کارگران کانادایی نشان داده است که استرس و تنش شغلی و هم چنین کمبود حمایتهای اجتماعی در محیطهای کاری، خطر ابتلا به اختلال روانی افسردگی را افزایش میدهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا،، اما کا روبرستون بکلمور محقق مرکز پزشکی دانشگاه روچستر در نیویورک و محققان کانادایی از اطلاعات جمع آوری شده در مرکز کانادایی پژوهش سلامت اجتماعی، برای انجام این تحقیق استفاده کردهاند. این اطلاعات از 24 هزار و 342 کارمند در سال 2002 جمع آوری شده است.
این محققان هم چنین، میزان طول عمر و دورههای 12 ماهه افسردگی و استرسهای شغلی روانی - اجتماعی را مورد ارزیابی قرار دادند.
نتایج این تحقیق که در مجله آمریکایی بهداشت عمومی منتشر شده، نشان داد: افزایش کشمکشهای شغلی به میزان قابل ملاحظهای با افزایش خطر ابتلا به افسردگی شدید رابطه مستقیم دارد. این تاثیر در مردان به مراتب بیشتر است، اما این در حالی است که همین پژوهش نشان میدهد؛ عدم حمایت اجتماعی در محیطهای کاری برای زنان و مردان به یک اندازه باعث بروز افسردگی میشود.
به گفته این محققان، افسردگی در محیط کار یک مشکل اصلی بهداشت عمومی است که باید بررسی شده و تحت درمان قرار گیرد.
منبع:سایت ایرانیان انگلستان
علی اصغر ::: جمعه 86/8/4::: ساعت 8:18 صبح
از بین دانشآموزان و دانشجویانی که در کلاسهای درس (در مقایسه با همکلاسیهایشان) بیجنب و جوش میباشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند... |
|
|
|
|
|
از بین دانشآموزان و دانشجویانی که در کلاسهای درس (در مقایسه با همکلاسیهایشان) بیجنب و جوش میباشند، تعداد زیادی از لحاظ اجتماعی و تحصیلی سازگار ولی تا حدودی ساکت و تمایل به کار مستقل دارند. تعدادی از آنها با درجات متفاوت بصورت مشکلساز خجالتی و یا گوشهگیر میباشند و تعداد کمی نیز ممکن است در آستانه اسکیزوفرنی قرار گرفته باشند. این چکیده به افرادی که وضعیتی بین این دو حالت دارند و به طور معمول به عنوان خجالتی(کمرو، فاقد اعتماد به نفس و مضطرب) یا گوشهگیر(بیتفاوت،کمحرف، خیالپرداز) معرفی میشوند، توجه دارد. زمانیکه توقعات اجتماعی جدید یا مبهم میباشد،کمی خجالت، طبیعی به نظر میرسد. اگر خجالت صرفاً از حالت موقعیتی خارج شود و به صورت رفتاری درآید، بطوریکه فرد به عنوان فرد خجالتی شناخته شود به تدریج مشکلساز خواهد شد. اگر این خصلت در شخص شکل گیرد، درآن صورت احتمالاً حالت عمومی و کلی خجالت نهادینه میشود و کمکم شامل این علائم خواهد شد: بیتفاوتی نسبت به حضور در موقعیتهای اجتماعی، ناراحتی و کمرویی در حضور دیگران، دلواپسی شدید و افزایش خودپنداری اجتماعی منفی (هینگ????، تامسن ورادلف????). ? انواع و علل خجالت و گوشهگیری در کلاس درس علائم خجالت یا گوشهگیری ممکن است به عنوان قسمتی از شخصیت کلی دانشآموز یا دانشجو و یا واکنش موقعیتی خاص به یک عامل استرسزا ظاهر شود. افراد در موقعیتهای اجتماعی که باعث میشود آنها احساس کنند که از لحاظ روانی بیپشتیبان و متفاوت از سایرین میباشند مستعد کمرویی هستند. سایر انواع کمروییهای اجتماعی ممکن است از تجربیات خاص و یا عوامل محیطی ناشی شود. بعضی از نوجوانان بخاطر اینکه والدین با آنها به گفتگو نمیپردازند و از ابتدا به کلام آنها پاسخ مثبت نمیدهند و حتی فرصت زیادی برای تعامل و ارتباط با همکلاسیهایشان ندارند، به مهارتهای کلاسی کارآمد و مؤثر دست پیدا نمیکنند. این حالت تا حدودی دلیل بر کمروییهای مشاهده شده در مهد کودکها و پایههای اول میباشد. بچههایی که برای اولین بار وارد مدرسه میشوند، احتمالاً ترس از مدرسه دارند (معمولاً ترس آنها از افراد ناشناس و یا عدم تمایل به جدا شدن از والدین میباشد و واکنش منفی خاص به معلم یا مدرسه ندارند). نگرانی اجتماعی میتواند به عنوان واکنشی پایدار به شکستهای همیشگی، بدرفتاری و یا پذیرفته نشدن توسط بزرگسالان و همکلاسیها بوجود آید. بعضی از افراد ممکن است سازگاری گروهی خوبی با همکلاسیها و تعامل اجتماعی با معلم از خود نشان دهند اما هنگامیکه از آنها خواسته میشود که به سؤالات درسی پاسخ دهند، در جمع فعالیتی را انجام دهند و مشارکت در فعالیتی داشته باشند که آنها را ارزیابی مینمایند، از برقراری ارتباط ترس دارند. بالاخره بسیاری از اینها حداقل زمانیکه محل تحصیل یا کلاسشان را تغییر میدهند، دچار مشکلات سازگاری اجتماعی موقت میشوند. ? راهکارهای پیشنهادی برای برخورد با محصلان خجالتی یا گوشهگیر مشارکت همکلاسیها، دخالت مدرسان و سایر اقدامات روانشناسی از جمله راهکارهای برخورد با افراد منزوی و خجالتی میباشد. ? مشارکت همکلاسیها تعدادی از مؤلفان مشارکت همکلاسیها را جهت حل مشکل کمرویی و گوشهگیری محصلان پیشنهاد مینمایند(مراجعه به روزنبرگ و همکاران????). این راهکار شامل این موارد میباشد: درگیر کردن افراد خجالتی در برنامه آموزشی انفرادی، ایجاد فرصت برای آنها جهت شرکت در برنامههای گروهی، مشارکت دادن همکلاسیها به عنوان همکار به منظور تشویق به صحبت کردن دانشآموزان گوشهگیر، مشارکت دادن آنها در گروههای کوچک و فعالیتهای کلاسی گروهی. ? دخالت معلمان بروفی (????) به تحقیق و بررسی معلمان کارآمد پرداخته است تا متوجه شود آنها چگونه با دانشآموزان خجالتی برخورد مینمایند. از متداولترین راهکارها عبارت بودند از: ?) تغییر محیط اجتماعی(برای مثال نشاندن آنان در بین همکلاسیهای صمیمی، یا موظف کردن همکلاسیها و گروههای کوچک به همکاری با آنان) ?) تشویقکردن به پاسخگویی بیشتر ?) کاهش استرس یا خجالت ?) مشارکت دادن فرد خجالتی در فعالیتهای خاص ?- مشارکت دادن آنان در گفتگوهای خصوصی دائمی. بوضوح صرف نظر از این واکنشها توسط معلمان به تشویق و تنبیه مورد تأکید قرار میگیرد. ? سایر اقدامات: نظرات بلانکو و بگالی (از روانشناسان آموزشگاهی) برای برخورد با خجالت و گوشهگیری عمومی افراد تحت آموزش، بیشتر مباحث مطرح شده را تأیید مینماید. آنها پیشنهاد میکنند که افراد را تشویق به پیوستن به گروههای داوطلبانه یا سازمانهای تفریحی خارج از آموزشگاه نمائید، آنها را مداوم در گروههای کوچک مشارکت دهید (تعامل گروهی با همکلاسیها)، از آنها به عنوان مربی خصوصی برای همکلاسیها استفاده نمائید، اولویتهای آنها را در انتخاب همکلاسیها شناسایی نمائید و آنها را نزدیک همان همکلاسیهای مورد علاقهشان بنشانید، آنها را راهنمایی، نه مجبور به ارتباط نمائید، از قرار دادن آنها در محیطی که وحشتناک و مضطربکننده است، بپرهیزید، به آنها نقشهای پیامرسانی و سایر فعالیتهایی که نیاز به ارتباط دارد، محول نمائید. محققان پیشنهاد میکنند که افرادی را که از علائم گوشهگیری آنها، خیالپردازی شدید میباشد، دائماً دعوت به صحبت نمائید و نزدیک آنها بایستید تا از توجه آنها به شما اطمینان پیدا کنید. مطمئن شوید که آنها با موفقیت تکالیفشان را در ابتدای زمان کاری شروع نمودهاند و از سرزنش کردن آنها بخاطر خیالپردازیشان اجتناب نمائید. بر توجه و مشارکت تأکید نمائید و همکلاسیهای آنان را موظف کنید که با آنها کار کنند و آنها را درگیر کار نمایند. راهکارهای خاص مدرسان برای برخورد با افراد تحت تعلم خجالتی و منزوی که توسط چندین محقق (هنیگ????، مکینتیر????، تاسون ورادلف????، بروفی????) در دو دهه گذشته پیشنهاد شده است به قرار ذیل میباشد: ـ از لیست یا پرسشنامه علائق، جهت تشخیص علائق نوجوانان خجالتی استفاده نمائید، سپس با توجه به آن علائق اساس و مبنای مکالمات و فعالیتهای یادگیریتان را مشخص نمائید. کارهای هنری و یا سایر تکالیف و فعالیتهای آنان را در کلاس برای دیگران به نمایش بگذارید. ـ آنها را همکار همکلاسی که شناخته شده هستند و در تعامل مداوم با سایر همکلاسیها میباشند، بنمائید. ـ در صورتیکه این فرد مستعد خیالپردازی میباشد، دائماً آنها را کنترل نمائید. برای رسیدن افراد خجالتی به اهداف توسعه اجتماعی به آنها از طریق فراهم کردن آموزشهایی در زمینه اظهار نظر کردن، شروع تعامل با همکلاسیها و سایر مهارتهای اجتماعی کمک نمائید. ـ برای پیشرفت بینش اجتماعی آنان اطلاعات لازم را فراهم نمائید(برای مثال توضیح دهید که دانشآموزان جدید غالباً در ابتدا در دوستیابی با مشکلاتی روبرو میشوند و یا اینکه مسخره کردن لزوماً به این معنا نیست که آنها شما را دوست ندارند). روشهایی برای شروع ارتباط فعال با همکلاسیها و یا پاسخ بهتر در شروع ارتباط با آنها ارائه دهید. ـ به آنها نقش مشخصی بدهید تا مکلف به انجام کاری شوند و آنها را مجبور نمایید تا با سایرین در موقعیتهای اجتماعی تعامل نمایند. در غیر این صورت خجالتی خواهند شد و از گروه فاصله خواهند گرفت. ـ به آنها برای ارتباط با دیگران به آموزش محاورههای اجتماعی که در ابتدای مکالمات مورد استفاده قرار میگیرد، بپردازید و با آنها شخصاً یا تلفنی بالاخص بصورت درخواستهای مصرانه همانند "میتوانم من هم بازی کنم" صحبت نمائید. ـ برای صحبت کردن با آنها هر روز و حتی برای چند دقیقه وقت بگذارید. به دقت به حرفهای آنها گوش دهید و به طور خاص به آنچه آنها بیان میکنند، پاسخ دهید. ـ بچههای خجالتی ممکن است در زمینه مهارتهای اجتماعی نیاز به آموزش مستقیم داشته باشند. این آموزش شامل مهارتهایی است که در برنامههای آموزشی مهارتهای اجتماعی مختلف افراد گنجانده میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با چنین برنامهای که شامل همکاری بین مدرسان و والدین میباشد (به شرایدان کراتچویل و الیوت،????مراجعه نمائید). ? نتیجه گیری: مدرسان ممکن است از طریق بکارگیری راهکارهایی که اجرای آن نسبتاً آسان است و مطابق با نقش اصلی آنان به عنوان یک معلم کارآمد میباشد، بتوانند به افراد خجالتی و کمرو کمک نمایند. ? راهکارها شامل این موارد میباشد: پشتیبانی، تشویق، ایجاد فرصت برای بالا بردن اعتماد به نفس و آرامش در کلاس برای افراد کمرو و گوشهگیر، نظارت دقیقتر، ارتباط غیرکلامی بهتر، برنامهریزی محیطی و پیشنهادها یا درخواستهای سازنده برای ایجاد تمرکز بیشتر دانشپذیران مستعد گوشهگیری و یا خیالپردازی میباشند. به نظر، تعداد زیادی از معلمان درک و بینش ذاتی از نیازهای دانشآموزان خجالتی یا گوشهگیر دارند اما تعدادی نیز میتوانند این نیازها را از طریق بکارگیری منظم اصول و راهکارهای ارائه شده، بسیار بهتر برآورده نمایند. ¨
| | |
نام نویسنده :ابوالفضل شفیعی
منبع: این مقاله از کتاب بروفی جر (????) با عنوان آموزش به دانشآموزان دارای مشکل گرفته شده است
مجله الکترونیکی هوم
علی اصغر ::: جمعه 86/8/4::: ساعت 8:18 صبح
|
|
عوامل بیولوژیکی، روحی، محیطی، فرهنگی و اجتماعی درافسردگی زنان اثرگذار هستند. در هر لحظه ممکن است حداقل ?? تا ?? درصد افراد بزرگسال جامعه، عوارض و نشانههای افسردگی شدید را از خود بروز دهند. |
|
|
|
|
| |
|
|
|
|
|
|
افسردگی از جمله بیماریهای روانی است که زنان دوبرابر بیشتر از مردان به آن مبتلا میشوند. عوامل بیولوژیکی، روحی، محیطی، فرهنگی و اجتماعی در افسردگی زنان اثرگذار هستند. در هر لحظه ممکن است حداقل ?? تا ?? درصد افراد بزرگسال جامعه، عوارض و نشانههای افسردگی شدید را از خود بروز دهند. البته همه انسانها در طول زندگی در دورههای کوتاهمدت ممکن است به علت از دست دادن عزیزان، ناکامی و شکست در مسائل مختلف دچار یأس و ناامیدی شوند که این عوامل در کوتاهمدت منجر به افسردگی میشود. براساس یافتههای روانشناسان پیش از آنکه دختران و پسران به سن بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است و تنها پس از دوران بلوغ است که اختلاف و تفاوتهای مربوط به افسردگی در آنها به صورت آشکار قابل تشخیص است. نوسانات شدید هورمونی در زنان میتواند تاثیری شگرف بر زندگی آنها بگذارد و با توجه به تاثیری که بر زندگی شخصی و اقتصادی و ارتباط آنها با دیگران میگذارد است که گفته میشود زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به افسردگی هستند. وجود تبعیض بین دختر و پسر، حاکمیت باورهای غلط در خانوادهها، احساس تنهایی، داشتن شرم و حیا، بروز مشکلات و ناراحتیها، بیتوجهی والدین به دختران، سوءاستفاده از زنان، تحکم و جبر، اذیت و آزارهای جسمی و... از جمله عوامل مهم روانشناختی در ابتلای زنان به افسردگی هستند. از دیگر عواملی که زنان را به سمت افسردگی سوق میدهد، میتوان به استرس و فشارهایی که آنها در درون و بیرون خانه تحمل میکنند اشاره کرد. مشکلات مالی زنان خانهدار با ایجاد روزمرگی در آنها میتواند در ابتلای آنها به افسردگی موثر باشد. افسردگی در زنان به شکل افسردگی فصلی، افسردگی دوران بارداری، افسردگی پس از زایمان و افسردگی پیش از قائدگی و پس از یائسگی بروز میکند. افسردگی تنها مربوط به دلایل زیستشناختی و بیولوژیکی نیست بلکه استرسهای ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز در این بیماری موثرند. علائم افسردگی در زنان به شکل احساس گناه، بیهودگی، خستگی، آشفتگی در خواب و اضافه وزن دیده میشود که علائمی متفاوت از افسردگی مردان است. دکتر ابوالفضل ساجدی روانشناس و استاد دانشگاه، در مورد افسردگی زنان میگوید: «عوامل زیستی به عنوان عامل مشترک افسردگی در زنان و مردان از طریق وراثت، ابتلا به بیماریها، آسیبهای مغزی، آسیب به مغز در حین تولد در ایجاد افسردگی موثر است. عوامل اجتماعی نیز به وضعیت فرد در مقاطع مختلف زندگی و تحولات زندگی مربوط میشود». دکتر ساجدی بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی در خانواده را در افزایش ابتلای زنان به افسردگی اثرگذار میداند و میگوید: «در محیط خانواده اگر آرامش، صمیمیت و تفاهم بیشتری بین زن و مرد باشد و به ارزشهای اخلاقی بیاعتنایی نشود، میزان ابتلا به افسردگی کاهش پیدا میکند». خانمی ?? ساله که مهندس کامپیوتر است و مدتی است داروی ضدافسردگی مصرف میکند، علت افسردگیاش را سرخوردگی از زندگی میداند و میگوید: «تصورم از زندگی خیلی دور از ذهن نبود بلکه یک شرایط مناسب بود. وقتی شخصا به عنوان یک زن تحصیلکرده نتوانستم به آنچه برای خودم ترسیم کرده بودم و انتظارش را داشتم برسم، دچار چالش روحی شدم و نتیجهاش شد ابتلا به افسردگی». شاید بتوان گفت سرخوردگی از کار، زندگی، موقعیت اجتماعی و حتی ضربه عاطفی منجر به ایجاد چالش روحی در شخص شود. آیا نمیشود به گونهای دیگر با این موضوع برخورد کرد؟ البته ظرفیت روانی انسانها در شرایط مختلف و در مواجهه با مشکلات متفاوت است با این همه ، چاره چیست؟ دکتر امانالله قراییمقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال میگوید: «زن در جامعه باید دوشادوش مرد برای تامین مایحتاج زندگی، ازدواج و اشتغال کار کند و از طرفی فشار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، روحی و روانی، شوهر و فرزندان را در جامعه و خانه تحمل کند، به این لحاظ زنان از نظر عاطفی حساستر هستند و بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرند، برای اجتناب از این حالت، به همدلی اعضای خانواده با زنان نیاز است». فرزانه زن ?? سالهای است که از زمان ابتلا به MS دچار افسردگی است. او علت افسردگی خود را ضعف ناشی از بیماری، مشکلات تهیه دارو و مخارج بالای آن و احساس سرافکندگی در نزد شوهر و خانواده شوهر عنوان میکند. دکتر قراییمقدم وجود افسردگی زنان را زاییده عوامل متعددی میداند و میگوید: «افسردگی ذاتی و فطری نیست بلکه عوامل اجتماعی دست به دست هم میدهند تا زنان بیش از مردان افسرده شوند».مریم ?? ساله و مهندس شیمی است که مدتی است به افسردگی مبتلا شده است. او علت افسردگیاش را متناسب نبودن محیط اجتماعی با افکار، سلیقهها و باورهای شخصیاش میداند و میگوید: «در محیط کار انتظاراتی وجود داشت که با اعتقادات من همخوانی نداشت و همین باعث میشد مورد تحقیر قرار گیرم». دکتر ساجدی وابستگی زنان به امور مادی و تجملات را عامل دیگری در افسردگی آنان میداند و میگوید: «زنانی که نمیتوانند تواناییهای خود را به فعلیت درآورند یا به خواستههای خود دست پیدا کنند، دچار افسردگی میشوند». همچنین در برخی استانهای مرزی، رفتارهای بد خانواده و برخوردهای سنتی باعث بروز افسردگی میشود. از این رو است که بیشترین درصد افسردگی در استانهای مرزی دیده میشود. دکتر قراییمقدم نیز در این باره میگوید: «در چنین مناطقی زن باید با حداقل درآمد شوهر، مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر یا فرزندان و اطرافیان تحمل کند و سنگ صبور همه باشد، اما کسی نیست که به حرف او گوش بدهد. در این حالت طبیعی است که چنین زنی افسرده شود».با این همه افسردگی زنان را نمیشود نادیده گرفت، چرا که فرزند سالم از خانواده سالم زاییده میشود. با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند و بدون آنها نهاد خانواده در معرض آسیب قرار میگیرد، پس توجه به سلامتی آنان مقوله مهمی است که باید به آن توجه شود. باید نقش واقعی زنان در جامعه از سوی نهادهای آموزشی و رسانهها تبیین شود تا زنان به جایگاه واقعی خود دست یابند.
| | |
روزنامه تهران امروز
علی اصغر ::: جمعه 86/8/4::: ساعت 8:18 صبح